جدول جو
جدول جو

معنی افشا شدن - جستجوی لغت در جدول جو

افشا شدن(مُ نَ سَ)
آشکار شدن. منتشر گردیدن:
قماری در محبت با غمی می باختم پنهان
رخی آمد برون از پرده و این راز شد افشا.
تأثیر (از بهارعجم)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از افگار شدن
تصویر افگار شدن
آزرده شدن، زخمی شدن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ وَتَ)
پراکنده و منتشر شدن. فروریخته شدن
لغت نامه دهخدا
(مُ وَ بَ/ مُ وِ بَ)
لرزان کردن. پراکنده کردن.
لغت نامه دهخدا
(کِ گُ تَ)
افشاندن. پاشانیدن. پراکنده نمودن. (ناظم الاطباء). فتالیدن. منتشر ساختن. ریختن. (یادداشت مؤلف). و رجوع به افشاندن شود
لغت نامه دهخدا
(مُ هََ ضَ)
مانده و خسته شدن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) : نیک کوفته شد و پای راست افگار شد. (تاریخ بیهقی ص 516).
رنجه و افگار شوی زو که همی چون خار
خوار و افگارت کند چون کنی افگارش.
ناصرخسرو.
و رجوع به شواهد افگار شدن در ذیل افگار شود، پیروزی یافتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (المصادر زوزنی) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). فیروزمندی. (غیاث اللغات از منتخب) ، رستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). از مکروه برستن. (المصادر زوزنی). رستن از مکروه. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). رستگاری. (منتخب از غیاث اللغات). فیروزی و رستگاری یافتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ظفر دادن. (تاج المصادر بیهقی). ظفر یافتن. (المصادر زوزنی) ، آشکارا کردن و راست و استوار ساختن حجت را و هویدا نمودن آنرا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). حجت آشکارا کردن. (تاج المصادر بیهقی) ، رهایی دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، مفلس شدن. (تاج المصادر بیهقی). افلاج. مفلس شدن
لغت نامه دهخدا
(مُ)
گمراه شدن. بیراه گردیدن
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دشمن شدن. خصم گردیدن:
چون خار تو خرما شد ای برادر
یک رویه رفیقان شوندت اعدا.
ناصرخسرو، کسی که علم اعداد می داند. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(مَ نَ)
آشکار کردن. پراکنده کردن. (یادداشت مؤلف) :
من نیز هرآنچه سر و اخفا
دل داشت بر تو کردم افشا.
واله هروی (از بهارعجم).
- افشای سرّی کردن، رازی را آشکار کردن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از احیا شدن
تصویر احیا شدن
زنده شدن، از سختی شدید رها شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعدا شدن
تصویر اعدا شدن
دشمن شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افگار شدن
تصویر افگار شدن
آزرده شدن مجروح گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افشانیدن
تصویر افشانیدن
افشاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افشا کردن
تصویر افشا کردن
للكشف
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از افشا کردن
تصویر افشا کردن
Expose
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از افشا کردن
تصویر افشا کردن
exposer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از افشا کردن
تصویر افشا کردن
enthüllen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از افشا کردن
تصویر افشا کردن
노출하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از افشا کردن
تصویر افشا کردن
ظاہر کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از افشا کردن
تصویر افشا کردن
প্রকাশ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از افشا کردن
تصویر افشا کردن
kufichua
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از افشا کردن
تصویر افشا کردن
açığa çıkarmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از افشا کردن
تصویر افشا کردن
暴露する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از افشا کردن
تصویر افشا کردن
викривати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از افشا کردن
تصویر افشا کردن
לחשוף
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از افشا کردن
تصویر افشا کردن
उजागर करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از افشا کردن
تصویر افشا کردن
mengungkapkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از افشا کردن
تصویر افشا کردن
เปิดเผย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از افشا کردن
تصویر افشا کردن
разоблачать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از افشا کردن
تصویر افشا کردن
exponer
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از افشا کردن
تصویر افشا کردن
esporre
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از افشا کردن
تصویر افشا کردن
expor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از افشا کردن
تصویر افشا کردن
揭露
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از افشا کردن
تصویر افشا کردن
ujawniać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از افشا کردن
تصویر افشا کردن
blootleggen
دیکشنری فارسی به هلندی